دنیای آیدا اینگونه است!

پارسال نیمه شعبان تهران بودیم. یادته مامی راه نمیرفتی...

گاهی وقتا وقتی پیاده رو میدان حر یادم میومد عذاب وجدان میگرفتم

ولی وقتی رفتم مشاوره و آقای ذبیحی راهو چاهو گذاشت جلوپام ٬ متاسف میشم که

چرا ادامه اش ندادم

تحمل گریه هاتو نداشتم..

آیدا - نیمه شعبان پارسال - شاه عبدالعظیم

دینو دینو دینو

ما دِ قرارو دینو!

مامان دینو دینو کی میخونه؟

مامان : امید جهان

آیدا : نه بابی میخونه پقد (فقط)  باسه مامان و آیدا

مامان: زینو زینو بابا برای کی میخونه؟

آیدا : نه اممی زهها میخونه استبا دفتی!

بی اجازه ی منو بابی رفته بودی خونه خاله معصوم

گفتم: آیدا جوون از کی اجازه گرفته بودی رفتی؟

گفتی: از خودم!  از دلم!

دیشب تو اتاق خودت خوابیدی!!!

البته خودت خبر نداری که تنها بودی!

تا پاسی از شب پای کامپیوتر بودم باعکسهات ور میرفتم . بابی خوابیده بود و شما دیروقت بود که

 از خونه ی مامان اومدی بالا

تشک انداختم واستو قصه گفتمو خلاصه هر طوری بود خوابوندمت

خودمم رفتم روتخت بخوابم یه ساعتی فکرم مشغول بودو دلم حسابی تنگت بود

به سختی خودمو راضی کردمو خوابیدم

تازه فهمیدم وابستگی من به تو بیشتره تا تو به من!

وقتی نگاهم میکنی       قشنگیاتو دوست دارم

حالت معصوم چشات       رنگ نگاتو دوست دارم

وقتی صداتو میشنوم       دلم برات پر میزنه

ترس یه روز ندیدنت       غم بزرگ قلبمه

صبح یه استیکر چسبوندم در اتاقت یکی هم گذاشتم رو بالشت.

به قول بابی این فرشته ها ورشکست میشن بس کادو میدن!

اینم خودتی توی اتاقی که نصفه شب به یکباره ترکیــــــــــــــــــــــــــــــد!

دیشب شاید اولین شبی بود که پاهات٬ پشتت و... تو دهن مامی نبود

بزودی فرشته ها یه فکری هم واسه نظم و ترتیب اتاقت خواهند کرد. من مطمئنم!

همچنان (دت به دت نتن ننه ^۱ ) باید تکرارشه و تکرار شه توی ماشین.

و همچنان ترانه های بصور و قندی در صدر جدوله!

و زمزمه های قشنگته هنوز گل آتیش آتیشی پدات بشم دیبونم بیشی...