هشتمین راه برای ذله کردن یک عدد مامی: ترس از حموم
اِتی بووووووووووووود اِتی دَفود
غه اس خدا هیسی بووود
دوتا اُدَت بودن ته با هم دِندِدی میتَدَن
نینی اُدته و مامان اُدته خونه بودن ولی باباسون نبود
نی نی دِی دونست باباش قُزاس بَلی مامان اُدته بیدونس
بابا اُدته تِتَت بووووود...
آیدام از سرشستن تو حموم خیلی متنفر بود ولی از وقتی فرشته های مهربون براش این دوتا اردک
رو آوردن عاشق حمومه...
پ.ن ۱: اونی که پاش شکسته مامان اردکه هس!
پ.ن۲:پ ن۲ رو واسه تفریح نوشتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی