<no title>
امتحانای ترم دوم تموم شده بود
من دیگه مثل دوستام نبودم که، مامانی.
من مامان بودمو حتی با یه دقیقه هم بیشتر توی دانشگاه موندن وجدان دردم میگرفت!(حس مادری)
با دوستم فریبا و زینب تو مرکزکامپیوتر نشسته بودیمو٬ منتظر بودیم دکتر مرادی نمرات رو بده
سیستم گلستان
کلی هم به به و چه چه داشتیم
فریبا وبلاگشو بهم نشون داد..
به منم پیشنهاد داد واست وبلاگ بزنم٬ من تو فکر وبلاگ زدن بودم ولی خودمونیم! یادش نداشتم!
القصه!
فقط میخواستم بگم دوسال پیش یه همچین روزایی در این مکان کلنگ وبلاگت زده شد!
.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی